لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ...
یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, :: 18:51 :: نويسنده : محمــــد زیـنـلــی
اولین عملیاتی بود که شرکت می کردم. بس که گفته بودند ممکن است موقع حرکت بپرند تو ستون و سرتان را با سیم شده بودم. ساکت و بی صدا در یک ستون صاف می خزید، جلو می رفتیم. جایی نشستیم. نفر کنار دستم نشسته و نفس نفس میزند. کم مانده بود از ترس سکته کنم. فهمیدم که همان عراقی سر پران است. تا دست طرف، رفت بالا، را بر قرار ترجیح دادم. لحظاتی بعد عملیات شروع شد. روز بعد در خط بودیم که فرمانده گروهانمان گفت: شیر پاک خورده ای به پهلوی دنده هایش خرد و روانه ی عقب شده.» از ترس صدایش را در نیاوردم که آن« شیر پاک خورده» من بوده ام! نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ ساده این حقیر خیلی خوش اومدید آخرین مطالب نويسندگان
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |